عروسی مصطفی
روز پنج شنبه عروسی مصطفی بود. من و کیانا خانوم حاضر شدیم و به اتفاق دایی حسین و مامان عصمت و عمو وحید رفتیم عروسی. من و کیانا خانوم از اول تا آخر حسابی رقصیدیم و کیانا خانوم خیلی قشنگ می رقصید. به هممون خیلی خوش گذشت و خدا رو شکر مصطفی هم رفت سر خونه و زندگیش. کیانا می گه مامان من کی می شه عروس شم. با آقا مهران با هم برقصیم. بابایی هم بعدش اومد و با هم رفتیم خونه عمه زهرا و آخر شب برگشتیم.